بیانات امام و رهبری درباره مدرسهعالی شهید مطهری
سخنرانی امام خمینی (ره) در جمع مردم و کارکنان مدرسهعالی شهید مطهری:
من امیدوارم که خواهران و برادرانی که در مدرسهعالی شهید مطهری ـ رحمهالله ـ هستند و مشغول تحصیل و تبلیغ هستند توجه داشته باشند که مدرسه به اسم شهیدی است که برای اسلام مفید بود و نوشتههای او و گفتار او مربی جوانان ما هست و باید باشد. شما خواهرها و برادرها که در این مدرسه هستید برنامهتان را آنطور تنظیم کنید که از بین شما مطهریها، یا یک مطهری، پیدا بشود. عزمتان جزم این معنا باشد و توجهتان به خدا و اعمالتان خالص برای خدای تبارکوتعالی. جدیت کنید که در آن مدرسه که هستید تحصیل کنید؛ و بالاتر از تحصیل، تهذیب اخلاق [است]. اسلامی باشید و علوم اسلامی را با نفوس اسلامی تکمیل کنید. در کنار تحصیل جدی در احکام اسلام و معارف اسلامیه، تهذیب اسلامی داشته باشید.
۱۰ اسفندماه ۱۳۵۹، تهران، حسینیه جماران
بیانات مقام معظم رهبری در خصوص مدرسهعالی شهید مطهری:
بسمالله الرحمن الرحیم
خیلی خوشآمدید. بنده وظیفه دارم از شما به خاطر کار بزرگی که بحمدالله، بیسر و صدا، بی تبلیغات و بدون جنجالهای رایج معمولی و به شکلی آرام و در گوشهای، آنچنانکه متناسب با خلوت معنوی علم و معلومات است انجام میدهید، تشکر کنم و «خسته نباشید» عرض کنم. انشاءالله که موفق باشید. بنده از اینکه میبینم جنابعالی [آیتالله امامی کاشانی] و آقایانی که در آنجا مشغول فعالیت هستند و این کارهای مهم و با ارزش را انجام میدهند، خیلی متشکرم.
به نظرم باید گفت که مدرسهی عالی سپهسالار عاقبتبهخیر شد و تبدیل به مدرسهی شهید مطهری گردید. واقعاً این سیر اسمی و تحول اسمی، یک تحول معنوی و سیر معنوی را هم نشان میدهد. تبدیل نام سپهسالار به شهید مطهری، فاصلهای عجیب و ناپیمودنی است و این هنر شماست که الحمدالله کاری کردید که این فاصله پیموده بشود.
من، اگرچه با متخرجین [فارغالتحصیلان] مدرسه و دانشجوها بهجز مواردی که جنابعالی اشاره فرمودید و بعضی پایاننامههایی که برادران آوردهاند و من تورق و مروری کردهام، بیش از این ارتباطی با محصولات مدرسه نداشتهام؛ اما همانطور که در عربی معروف است: «الثمره تدل علی الشجره» و عکس آنهم صادق است: «الشجره تدل علی الثمره»، اگر درخت را شناختیم که درخت گلابی است، میشود فهمید که میوهی آن چگونه خواهد بود. هماکنون که من به آقایانی که شما به عنوان علما و اساتید و هیئت علمی مدرسه از ایشان استفاده میکنید، نگاه میکنم تا آنجایی که میشناسم، میبینم شما معقولاً، منقولا و انصافاً مجموعهی خوبی را جمع کردهاید و انسان احساس میکند ـ انشاءالله ـ ثمرات این شجره، ثمرات با ارزش خواهد بود.
ما در مباحث اسلامی، فلسفه و فقه، کمتر میتوانیم اساتیدی را مثل بعضی از آقایانی که در اینجا تشریف دارند در مراکز علمی و دانشگاهی نشان دهیم. ولی ـ بحمدلله ـ اینها در اینجا جمع شدهاند و این هم از برکات انقلاب است و شاید هم روح مطهر امام و نفس آن بزرگوار که از اول انقلاب توجه خاصی به این مدرسه داشتهاند و به جنابعالی هم به خصوص نسبت به اینجا، مأموریت دادهاند و شما هم مشغول کار شدید، مؤثر بوده است.
نکتهای که دائماً در این قبیل مجموعهها به ذهن من میرسد، این است که ما ابتدا بایستی بدانیم که از متخرج این مدرسه چه میخواهیم؛ تا بدانیم که چه استادی، چه درسی و چه برنامهای را در اینجا تنظیم کنیم. زمانی، ما از طرف استاد و برنامه شروع میکنیم و این یک طریق کار است و زمانی هم از طرف هدف آن علت غایی و آنچه که متوقع هستیم، شروع میکنیم؛ که به نظرم میرسد این کار، هوشمندانهتر و عاقبتبینتر و کم اشکالتر خواهد در آمد و خطای آن کم خواهد شد. ما باید ببینیم چه میخواهیم از این جا در بیاوریم که بر اساس آن بفهمیم چه برنامهها و اساتیدی را لازم داریم؟ و در کنار او بدانیم که چه تحقیقی باید انجام بگیرد و چه کتابی باید تصویب شود؟
شما ـ بحمدالله ـ به این معنا در پایان فرمایشتان اشاره کردید که هدف شما تربیت مبلغین اسلام و کسانی است که معرفتی از اسلام دارند و میخواهند مفید واقع شوند و این مسأله، حقا و انصافاً، در کنار حوزههای علمیه که یک تراز ویژهای از روحانیون را تربیت میکنند، خیلی خوب است. روحانیِ تراز حوزه، در کنار آنچه که فرضاً در بخشهای علوم انسانی متمایل به امور دینی در دانشگاههای ما تربیت میشوند، یک روحانی با تراز مخصوص و شکل مخصوصی است. مثلاً فلسفه اسلامی و فقه اسلامی که در دانشکده الهیات و یا بخش فلسفه دانشکده ادبیات تدریس میشود، دارای ترازی است که مورد نظر آنهاست. چراکه آنها محصول خاصی را در نظر دارند که نحوه برنامهریزی، تنظیم واحدها، ترم بندی، واحدگیری و زمانهای تعطیلی دانشجویان هم بر همان اساس و متناسب با همان تراز است و با متخرج و محصولی که در دانشگاهها مورد نظر است، مطابقت دارد؛ و شاید بیوجه هم نباشد که همانی که هماکنون هست، درست باشد.
لذا، ما باید ببینیم در مدرسهعالی شهید مطهری، چه میخواهیم بسازیم؟ این، باید اصل باشد.
علیالقاعده، نمیخواهیم روحانیِ تراز حوزه بسازیم. به خاطر اینکه در حوزه نظر اصلی، بلاشک، بر فقاهت است. درست است که حوزه در رشتههای مختلف، ادیب، فیلسوف و حتی زمانهایی منجم و هیئت دادن تربیت میکرده؛ اما حوزههای شیعه به تربیت فقیه متوجه است. لذا، میبینیم که همه چیز بر اساس این تنظیمشده و درس فقاهت هم آنجا روانتر است و دانشجوی فقاهت هم آنجا آسانتر تحصیل میکند تا دانشجوی بقیه رشتههای دیگر. پس این مدرسه، حوزه نیست و ما نمیخواهیم در اینجا فقیه، به معنای حوزه تربیت کنیم؛ و الا جایش حوزه بود و همان درسها، کتاب و شیوه کار باید در اینجا به دنبال میشد.
بلا شک، ترازِ دانشگاه هم در اینجا مورد نظر ما نیست، چراکه اگر این چنین بود، لازم نبود درس مکاسب و کفایه تدریس شود و شما آقایان علما، فقیهِ وارد و صاحب نظر را برای تدریس شرح منظومه سبزواری و یا شواهدالربوبیه به این جا بیاورید. این درسها که بحثهای ترازِ دانشگاه نیست.
پس اینجا، یک چیز دیگری است. من فکر میکنم که در اینجا یک هدف متمایز از آن دو هدف و یک چیز خوبی در ذهن شما هستد که شاید تحدید هم شده باشد؛ و من عرض میکنم که اگر تحدید نشده، باید دقیقاً بشود و حتی روی کاغذ هم بیاید؛ یعنی ما، واقعاً، بنویسیم که هدف ما در اینجا این است که چنین محصول و موجودی را بیرون بیاوریم. البته کلیات را میشود گفت، کما این که آن سپهسالاری هم که اینجا را درست کرده، او هم گفته بوده که در اینجا فقه و اصول، فلسفه و معقول و منفول بخوانند، ولی نمیفهمیده که معقول و منقول یعنی چه؟ چیزی را شینده و یا برایش تنظیم کرده بودهاند.
ما باید بدانیم از این مدرسه، با این همه زحمتی که شما میکشید و خرجی که میکنید (و انشاءالله میفرمایید بیشتر خرج خواهید کرد) چه معقول و منقولی و برای چه چیزی میخواهیم؟ البته من به نظرم میرسد شما در اینجا باید بر روحانی بودن متخرجین تاکید بفرمایید. البته از پیش هم من وقتی نسبت به مدرسه جنابعالی فکر میکردم، دورادور این معنا به ذهنم میآمد؛ یعنی اینجا یک محلی است که باید روحانیونی تربیت کند که برای گسترش فکر متعالی اسلامی و همان تبیین «بالحکمه و الموعظه الحسنه» بسیار بسیار مفید باشند؛ و تبیین حکیمانه دین و نه تبیین عامیانه دین کنند. من فکر میکنم امروز ما به این احتیاج داریم. شاید ـ انشاءالله ـ مدرسه شما الگویی شود که نظیر آن حتی در حوزهها و جاهای دیگر ساخته بشود و یک ترازِ خاصی از روحانی را در اینجا پرورش بدهد؛ یعنی، شما بر روحانی بودن و معمم بودن به خصوص پا فشاری بفرمایید. البته این به صورت پیشنهاد است و شاید در ذهن شریف جنابعالی و دستگاه مفکره مدرسه در این زمینه مطالبی باشد که من از آنها اطلاعی ندارم.
علی ایّ حال، کار بسیار خوبی است و بحمدالله، شما هم خوب وارد میدان شدهاید و خوب جمعوجور کردهاید و اساتید خوبی را هم انتخاب کردهاید. این هم از هنرهای شماست که توانستهاید از کسانی استفاده کنید که به راحتی نمیتوان آنها را دورهم جمع کرد. اینها هم «به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را». اگر چنانچه مدرسه منطقه علم نبود و آقایان، مخاطبین خوبی نداشتند، معلوم نبود که در اینجا جمع بشوند. آنکسی که اهل علم است و دلش میخواهد متاع خودش را عرض کند، طبیعی است که میخواهد متاع خود را به کسی که آن متاع را میشناسد و قدر او را میداند عرضه کند. آنکسی که فقط به دهان استاد تماشا میکند و چیزی نمیفهمد، استاد را خون به دل میکند. لذا، اگر ما میبینم که شما اساتید خوبی را جمع کردهاید، باید کشف کنیم که محیط علمی آنجا از لحاظ دانشجویی و طلب [علم] و تحصیل محیط خوبی است. انشاءالله موفق باشد و از جنابعالی و آقایانی که در اینجا تشریف دارند، صمیمانه به خاطر تلاشتان در مجتمع کردن چنین کار خوبی تشکر میکنم و منتظر میمانیم که انشاءالله، نتایج کار را هم ببینیم.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
فروردین ماه ۱۳۷۲
به نقل از فصلنامهی رهنمون، نشریهی مدرسهعالی شهید مطهری، شمارهی ۴ و ۵